من، خسرو، اومدم دنبال گنج. مدت زیادیه که اینجام. کاش هیچوقت نمیاومدم! حرفایی که راجع به این خونه میزدن رو باید باور میکردم. طلسم، طلسمو اونا برداشتنش!
ای آدمیان! من (…۴…) از شما هستم. شما را به میدان میطلبم، اگر (…۳…)، جرأت کنید و به (… ۲…) من بیایید و خلافش را (… ۱…) کنید…! ۱ - ثابت ۲ - جنگ ۳ - نمیترسید ۴ - برتر
دنیا صحنهی نمایشی بیش نیست. زنان و مردان همگی بازیگران آنند.و هر کس در زندگی خود نقشهای بسیاری را بازی میکند. اگر بازیگر زندگی خود نباشید، بازیچهی آن میشوید.
همیشه از خو گرفتن میترسیدم. از یکی شدن با این ماجرا، از اینکه به جایی برسم نفهمم چی درسته چی غلط… نباید این مسئولیت رو قبول میکردم. حالا ازتون دعوت میکنم توی ادامهی این مسیر کنارم باشید (دکتر تام جوزف)
تقاص؟ برای هر چیزی یه تاوانی هست؟ اینو باور داری؟ خودت به خودت پاداش بده و خودت، خودت را شکنجه کن. خودت را از دست خودت نجات بده. منتظر نباش کسی تورو مجازات کنه، چون تو خودت از همه لایق تری. اینو که باور داری؟ ما تو رو میبینیم، اینو به همه بگو. ما به تو نزدیکیم. خیلی نزدیک
*نیروی ماورالطبیعه وجود ندارد*. این موضوع پایان نامه من بود. تو دانشگاه هرکی بهم میرسید داستانهای ترسناک زندگیش رو تعریف میکرد و من برای هرکدام دلیل داشتم که این باعثش جن و روح نبوده، شاید مریضی، ضعیفی، اعصاب خراب، بیماری، باعث این شده که تو چیزی ببینی یا اتفاقی برات بیفته.
ما چند سال پیش که مجرد بودیم میرفتیم خونه یکی از دوستامون این خونه از ده بیست سال قبلش کلا خالی شده بود میگفتن جن داشت فقط قبلترهاش مادر رفیقم تو یک اتاقش دعا نوشته بود که جن نتونه بیاد
حتما مطلع هستید که آبادی طغیان را تخلیه کرده ایم. مدتی است احوال حمید رسولی رو به وخامت گذاشته است. چشم امید اهالی طغیان به شما قوم و خویشان من است پس هر چه زودتر خودتان را به آبادی رسانیده و حمید رسولی را نجات دهید...