در سال ۱۹۱۰ در ایتالیا یک خانواده مذهبی (کاتولیک) با نفوذ از طبقه بالا به نام خانواده منسون زندگی میکردند.
قصه از جایی شروع شد که دختر خانواده (ماریا) منسون عاشق معلم پیانو خودش به نام علی که مسلمان بوده میشود ولی سرانجام این عشق پایان شومی داشته چرا که به غیر تصمیم ازدواج این ۲ با هم دختر خانواده تصمیم به تغییر دین دادن میکند،
این اتفاق باعث شروع کابوس پدر خانواده که فردی خشک مذهب بوده میشود تا جایی که احساس نفرت و خشم باعث به وجود آمدن جنون در وی میشود، زیرا علاوه بر اینکه با ازدواج آن ۲ مخالف بوده هضم تغییر دین دادن دخترش برایش غیر ممکن و نابخشودنی بوده، بنابراین زمانی که آقای منسون اصرار هر ۲ طرف برای ازدواج را متوجه میشود مهمانی ترتیب میدهد و داخل نوشیدنی آنها از سم کشندهای استفاده میکند و تمامی مهمانان به همراه علی و دخترش به قتل میرسند.
چند روز بعد از این اتفاق جسد وحشت زده آقای منسون در انتهای مزرعه پیدا میشود…
بنگرید زلزلهی بزرگی رخ داده است خورشید همانند نقابی سیاه شد دریاها طغیان کردند ماه خونین شد آسمانها به زمین رسیدن [دنیا بدین صورت تمام می شود]
یوحنا باب ۳ آیه ۱۷
بزودی ..