رونمایی از وب سایت جدید مجله اتاق فرار..!

اتاق فرار پیروزی

از دیدن فیلم‌های ترسناک در فضایی دل‌نشین به همراه اکت‌های ترسناک لذت فیلم را چندین برابر تجربه کنید.
این چندمین و آخرین باریه که براتون نامه می‌فرستم… من رفتم به آدرس کتیبه‌ای که گفته بودم… منتظرتونم…
ای آدمیان! من (…۴…) از شما هستم. شما را به میدان میطلبم، اگر (…۳…)، جرأت کنید و به (… ۲…) من بیایید و خلافش را (… ۱…) کنید…! ۱ - ثابت ۲ - جنگ ۳ - نمی‌ترسید ۴ - برتر
دنیا صحنه‌ی نمایشی بیش نیست. زنان و مردان همگی بازیگران آنند.و هر کس در زندگی خود نقش‌های بسیاری را بازی می‌کند. اگر بازیگر زندگی خود نباشید، بازیچه‌ی آن می‌شوید.
همیشه از خو گرفتن می‌ترسیدم. از یکی شدن با این ماجرا، از اینکه به جایی برسم نفهمم چی درسته چی غلط… نباید این مسئولیت رو قبول می‌کردم. حالا ازتون دعوت می‌کنم توی ادامه‌ی این مسیر کنارم باشید (دکتر تام جوزف)
با اینکه ۶ ماه از اون جنایت وحشتناک می‌گذره ولی هنوز مدرکی برای اینکه بفهمیم چه اتفاقی اونجا یعنی آموزشگاه موسیقی سُل افتاده نداریم. حالا من سرهنگ ایروانی، شما دوستای صمیمی اون بچه‌هایی که از اون روز دیگه اثری ازشون نیست رو گفتم بیاید تا بتونیم با کمک هم این پرونده رو حل کنیم و دوستای شما رو هم پیدا کنیم. راس ساعتی که گفتم بهتون جلوی آموزشگاه موسیقی سُل باشید
تقاص؟ برای هر چیزی یه تاوانی هست؟ اینو باور داری؟ خودت به خودت پاداش بده و خودت، خودت را شکنجه کن. خودت را از دست خودت نجات بده. منتظر نباش کسی تورو مجازات کنه، چون تو خودت از همه لایق تری. اینو که باور داری؟ ما تو رو میبینیم، اینو به همه بگو. ما به تو نزدیکیم. خیلی نزدیک
*نیروی ماورالطبیعه وجود ندارد*. این موضوع پایان نامه من بود. تو دانشگاه هرکی بهم می‌رسید داستان‌های ترسناک زندگیش رو تعریف میکرد و من برای هرکدام دلیل داشتم که این باعثش جن و روح نبوده، شاید مریضی، ضعیفی، اعصاب خراب، بیماری، باعث این شده که تو چیزی ببینی یا اتفاقی برات بیفته.
ما چند سال پیش که مجرد بودیم می‌رفتیم خونه یکی از دوستامون این خونه از ده بیست سال قبلش کلا خالی شده بود می‌گفتن جن داشت فقط قبل‌ترهاش مادر رفیقم تو یک اتاقش دعا نوشته بود که جن نتونه بیاد 
بخش آگهی‌های روزنامه همشهری. فروش فوری ملک ورثه‌ای. موقعیت استثنایی برای خرید. زیر قیمت منطقه. اما هیچ ارزونی بی‌حکمت نیست…
بنا به در خواست کمک فاطمه از جمشید برای ازبین بردن طلسمی که زندگیش را نابود کرده شما به عنوان‌ شاگردان جمشید عازم میمند میشوید…
اگه کسیو نداشته باشی تو شب تولدت تنهایی رو بیشتر میچشی شما دعوت هستید به تولد من.
تا به حال حس کردی شاید متعلق به این دنیا نباشی، مثلا طوری که هرگز بی‌رحمی انسان‌ها و اون چرک بدرنگ سطح شهر رو درک نکنی؟
خواهر عزیزم سایه؛ از روزی که دانشگاه قبول شدی و رفتی من خیلی تنهاتر شدم. چند ماهه که ازت بی‌خبرم…نه جواب نامه هامو میدی نه تلفنامو؛ تنها امیدم به شماره ایه که بهم دادی…
اگر از نیمه شب بگذره دیگه هیچ کاری از هیچ کس ساخته نیست ...تاریکی دنیای مارو تاریک میکنه اگر موفق نشیم. این اخرین درخواسته کمکه ...قراره ما ، جنگل طغیان
حتما مطلع هستید که آبادی طغیان را تخلیه کرده ایم. مدتی است احوال حمید رسولی رو به وخامت گذاشته است. چشم امید اهالی طغیان به شما قوم و خویشان من است پس هر چه زودتر خودتان را به آبادی رسانیده و حمید رسولی را نجات دهید... 
ثروت زیاد حاج عزیز، شما که فرزندان او هستید را وسوسه کرده تا برای پیدا کردن وصیت نامه پا به روستایی نفرین شده بگذارید

دسترسی سریع به اتاق فرارهای نزدیک به پیروزی

توضیحات بیشتر