سناریو اسکیپ روم خوابگاه: من آسیه هستم.
تو یه روستای دورافتاده تو جنوب کرمان به دنیا اومدم.
نه اسممو دوست دارم نه مردم ترسناک روستا رو .
از وقتی یادم میاد مامان برای کمک به مخارج زندگیمون به شهر میرفت و تو خونه مردم کار میکرد.
اهالی روستا انقدر بهش تهمت زدن تا آخر دق کرد و مرد .
از اون روز به بعد بابا دیگه حال و روز خوشی نداره.
همش یه گوشه اتاق خیره به ساعته و با کسی حرف نمیزنه .
خواهر عزیزم سایه ؛ از روزی که دانشگاه قبول شدی و رفتی من خیلی تنهاتر شدم.
چند ماهه که ازت بی خبرم .
نه جواب نامه هامو میدی نه تلفنامو ؛ تنها امیدم به شماره ایه که بهم دادی.
همون کسی که گفتی برات اون خوابگاه ارزون قیمت لعنتیو پیدا کرده .
نگرانتم ؛ حال خوبی ندارم ؛ دلم خیلی میلرزه .
میخوام بیام پیدات کنم .
آدرس
پیروزی اتوبان بسیج ، خ ائمه اطهار نبش خ مقداد