اواخر سال ۳۲ بود.
من توو سازمانِ زمین شناسی سرپرست تیم تحقیقاتی بودم،
یه روز صبح تو دفترم، دیدم یه پرونده رومیزه.
روش فقط نوشته بود : خشکی قنات روستای.... امممم.اسمشو دقیق یادم نمی یاد اما فکر کنم اسمش روستای زارچ بود.
نمیدونم چرا وقتی پرونده رو خوندم ترس وجودمو گرفت....
شنیده بودم جز ۲-۳ نفر، همه مردم از روستا رفته بودن.
صبح زود راه افتادیم به سمت روستا.
غروب ، نزدیک اذان رسیدیم.
هوا تاریک بود.
حس عجیبی داشت،.....
نزدیکه چاه که شدیم، پاهام سست شد
اما....
الان چند ماه میگذره و گزارش های عجیبی از اون روستا می رسه،
فقط همیشه به خودم می گم ای کاش هیچوقت سراغ این قنات نمی رفتیم .......
من نتونستم ،اما شاید شما با کمک اهالی روستا بتونید
مشکل قنات رو حل کنید.
معرفی و بررسی اتاق فرار کاهریز بهزودی اضافه خواهد شد.
2 پاسخ
عالی بود همه چی واقعا برخورد عالی همه چی به اندازه کمک هم میکردن فقط لباس راحت بپوشین چون خاکی شاید بشین
حتمااااا پیشنهاد میکنم خیلیییییی عالییییییییی بود حتی ارزش دو بار رفتن رو هم داره برخورد پرسنل عالی بود بک هاااااا خیلییی بود