همانطور که خورشید غروب میکند، تاریکی پیچکهای جوهری خود را باز میکند و پوششی از اسرار و ترسها را با خود میآورد. این اسرار هزاران سال است که بشر را سرپا نگه داشتهاند. از عمارتهای قدیمی ترسناک گرفته تا ناشناختههای بیگانه در اعماق فضا، از خونآشامها گرفته تا زامبیهای روی هم ریخته، ترسهای خیالی ما ریشه در تجربه مشترک انسانی ما دارد. این ترسها (در حالی که اغلب به عنوان محصول تخیلات بیش فعال ما نادیده گرفته میشوند)، ارتباط قوی با پدیدههای زندگی واقعی دارند؛ بنابراین، دوستان علاقهمند به ترس، چراغ قوه خود را بردارید و همراه اسکیپ مگ بیایید در هزارتوی علم وحشت کمی کاوش کنیم.
برای درک این علم، ابتدا باید رابطه عشق و نفرت مغزمان با ترس را درک کنیم. سؤالی که در همین ابتدا به ذهن میرسد این است که اگر مغز ما طوری طراحی شده که ما را ایمن نگه دارد، پس چرا ما فعالانه به دنبال فیلمهای ترسناک، خانههای جن زده و رمانهای ترسناک هستیم؟ پاسخ در آمیگدال (Amygdala)، مرکز ترس مغز ما نهفته است.
وقتی ترس را تجربه میکنیم، آمیگدال باعث ترشح آدرنالین میشود و منجر به افزایش سطح هوشیاری و حساسیت ما خواهد شد. اما نکته اینجاست: مثلا هنگام تماشای یک فیلم ترسناک میدانیم که ایمن هستیم، این هجوم آدرنالین را میتوان به عنوان یک هیجان به جای تهدید تعبیر کرده و حس لذت بخشی از هیجان را تجربه کرد.
حالا، بیایید چراغ قوه خودمان را به سمت برخی از سبکهای ترسناک کلاسیک و البته همتایان واقعی و علمی آنها بچرخانیم تا ارتباطات را بیشتر درک کنیم.
صداهای عجیب در عمارتهای قدیمی
بیایید با محیط اصلی یک داستان ترسناک شروع کنیم، عمارت قدیمی وحشتناک. فرض کنید یک شب تاریک و طوفانی است و هر صدایی از خانه قدیمی حسی را به شما القا میکند که گویی در خطر هستید. اما قوانین علم وحشت این صداهای وهم انگیز را چطور تعبیر میکنند؟ انبساط حرارتی. همانطور که گذر از روز به شب هوا را سرد میکند، مواد در خانه هم منقبض شده و کمی حرکت و یا صداهایی ایجاد میکنند. اما در مورد چراغهای سوسوزن چطور؟ اینها معمولا به دلیل شل شدن سیمکشی یا نوسانات برق رویت میشوند، اما راه تخیل شما را هم سد نمیکنیم. میتوانید به وجود یک روح فکر کنید؟
علم وحشت و ترس از مردگان
خون آشامها، زامبیها و مومیاییها همگی در ذهن ما جایگاه مشخصی دارند و میدانیم که ترس از مردگان قرنهاست که در فرهنگ بشری نفوذ کرده است. اما آیا حقیقتی در این داستانهای مردگان زنده وجود دارد؟ باور کنید یا نه، یک وضعیت پزشکی به نام «سندرم کوتارد» وجود دارد که در آن مبتلایان معتقدند که مردهاند یا قسمتهایی از بدنشان وجود ندارد.
اگر علاقه مند هستید که بترسید و از ترسیدن لذت می برید، اتاق فرار ترسناک را از دست ندهید!
در مورد مفهوم خون آشام چطور؟ یک اختلال ژنتیکی نادر به نام «پورفیری» وجود دارد که میتواند باعث حساسیت به نور خورشید و علائم دیگری شود که به طرز وحشتناکی افسانه خون آشام را منعکس میکند. زامبیها چطور؟ قارچ انگلی «Ophiocordyceps» را امتحان کنید که مورچهها را آلوده کرده و به طور مؤثر آنها را به «زامبی» تبدیل میکند و حرکات آنها را برای پخش هاگ خود کنترل خواهد کرد. شاید وحشتناک باشد، اما در مباحث علم وحشت این مورد ۱۰۰% واقعی است.
بیگانه ناشناخته
فضا برای ما مرز نهایی و بستر مناسب برای رشد ترس از ناشناخته است. چه چیزی میتواند وحشتناکتر از مفهوم اشکال زندگی فراتر از درک ما باشد؟ این ترسی است که ریشه در عدم درک ما و ناشناختههای گسترده جهان دارد. معادله معروف «دریک» نشان میدهد که ممکن است هزاران تمدن (اگر نه میلیونها)، تنها در کهکشان ما وجود داشته باشد، اما هنوز دلیل قطعی برای اثبات آن پیدا نکردهایم. بنابراین، در حالی که نمیدانیم که آیا موجودات دیگری در فضا هستند یا چه شکلی ممکن است داشته باشند، ایده حیات فرازمینی ترسی است که بر اساس احتمال به وجود میآید.
هیولا زیر تخت
در نهایت، بیایید نور چراغ قوه خود را بر آن ترس دیرینه بتابانیم و ببینیم علم وحشت در مورد هیولای زیر تخت چه مبحثی را عنوان کرده است. این ترس احمقانه به نظر میرسد، اما در واقع ریشه در تاریخ تکاملی ما دارد. اجداد ما در محیطی پر از خطرات واقعی و شکارچیان زندگی میکردند؛ بنابراین، غریزه احتیاط از تهدیدهای پنهان برای بقا ضروری بوده است. این «ترس از غیب» تداوم یافته و امروزه در ترس ما از تاریکی، یا به طور مشخصتر آنچه میتواند در کمین باشد، ظاهر شده است. «هیولا زیر تخت» اساسا تجلی مدرن یک ترس باستانی و اولیه است.
ماکابر و مرگ و میر
وحشت اغلب رقصی با مرگ است و این رقص فقط به یک صفحه یا صحنه محدود نمیشود. این بخش جهانی از تجربه انسانی است. ترس از مرگ که به طور علمی به عنوان «تاناتوفوبیا» شناخته میشود، ریشه در درک ما از مرگ و میر دارد. این ترس پیچیدهای است که آگاهی، خودآگاهی و مبارزه ما برای درک مفهوم نیستی گره خورده است. این مورد یک ناشناخته مهم است و وحشت از آن به ما امکان میدهد لایههای مختلف آن را از فاصلهای امن کاوش کنیم. همچنین به ما امکان میدهد با نگرانیهای خود در مورد زندگی، مرگ و آنچه ممکن است فراتر از آن باشد، دست و پنجه نرم کنیم.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
ترسهای درونی
شاید وحشتناکترین حس ترسی، زمانی تجربه شود که از درون یا همان ذهن انسان نشات بگیرد. گفته میشود که وحشت روانشناختی در نزدیکی خانه اتفاق میافتد، زیرا ما را مجبور میکند با آسیبپذیریهایی به خودمان با سلامت عقل و تسلط بر واقعیت مقابله کنیم. شرایطی در بررسی علم وحشت وجود دارد که با عناوینی مانند اسکیزوفرنی، اختلال هویت تجزیهای یا حتی اختلالات خواب مانند فلج خواب شناخته میشوند.
در این وضعیتها افراد قادر به حرکت نیستند و اغلب توهمات وحشتناکی را تجربه میکنند. اینها واقعیتهایی هستند که از ترس رد مورد همه داستانهای ارواح، بسیار فراتر میروند. این شرایط، اگرچه اغلب به اشتباه درک میشوند و مورد انتقاد قرار میگیرند، اما زمینهای برای برخی از عمیقترین ترسهای ما را هم فراهم میکنند.
درهم تنیدگی ترس در علم وحشت
حالا که تا حدودی با شرایط مختلف آشنا شدهاید در نظر داشته باشید که علم وحشت یک شبکه پیچیده از روانشناسی، زیست شناسی، تاریخ فرهنگی و توجه به سیر تکاملی زندگی ما است. این علم آینهای است که عمیقترین ترسهای ما را منعکس میکند، اما همچنین تلاشهای ما برای درک و غلبه بر آنها را هم منعکس خواهد کرد. ما به دنبال وحشت هستیم نه به این دلیل که از مازوخیسم رنج میبریم، بلکه به این دلیل که از کشف کردن لذت خواهیم برد.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
ما میخواهیم تاریکی را بررسی کنیم، بدانیم در سایهها چه چیزی نهفته است، از آن طرف بیرون بیاییم و شاید کمی ترسیده، اما شجاعتر از قبل باشیم.
در پایان، پدیدههای واقعی زندگی پشت ترسهای تخیلی که داریم به ما یادآوری میکنند که همه ما فقط یک انسان هستیم و سعی میکنیم دنیایی شگفتانگیز، عجیب و بله گاهی ترسناک را درک کنیم. اما آیا این بخشی از سرگرمیهای ما نیست؟ همانطور که آخرین صفحه یک رمان ترسناک را ورق میزنیم یا تیتراژ یک فیلم ترسناک را مشاهده میکنیم، میتوانیم آرام بنشینیم، نفس خود را به راحتی بیرون بدهیم و از هیجان زنده بودن، قدردانی کنیم.