اتاق فرار سحر

سال‌ها پیش، نزدیک انزلی یه کلبه بود که داستان‌های زیادی دورش پیچیده بود. بعضیا می‌گفتن کلبه تسخیر شده، بعضیا از روح سرگردان حرف می‌زدن، عده‌ای می‌گفتن جن داره و یه سری هم معتقد بودن یه ساحره اونجا رو جادو کرده. اما هیچ‌کس با اطمینان حرف نمی‌زد، چون کسی جرأت نمی‌کرد قدم توی اون کلبه بذاره. شایعه بود هرکی می‌رفت، سالم برنمی‌گشت.

یه گروه از دانشجوها تصمیم گرفتن برن داخل کلبه و ثابت کنن این حرفا واقعیت نداره و اصلاً جنی وجود نداره. یکی از اعضای گروه می‌گه: «وقتی رفتیم سمت کلبه، یه‌دفعه صدای حیوانات زیاد شد؛ صدای جغد، گرگ، سگ و گربه. من حسابی ترسیدم و نرفتم داخل، جلوی در وایسادم و منتظر دوستام شدم. چندتا جیغ شنیدم و بعدش دیگه هیچ صدایی نیومد.»

این آخرین پیامی بود که از اون دانشجوها به گشت محلی رسید. حالا ما می‌خوایم راز این کلبه رو فاش کنیم. آماده‌ای با این کلبه روبه‌رو بشی؟