اتاق فرار ابیض

چند ماهی از آشنایی بهروز برومند، دوست صمیمی شما، با دختری به نام یاسی محمدی می‌گذشت. رابطه‌شون به سرعت پیش رفت و سه هفته پیش، خبر ازدواجشون مثل بمب در بین دوستان و آشنایان پیچید. همه چیز عالی به نظر می‌رسید، اما ناگهان، درست چند روز قبل از مراسم، بهروز و یاسی ناپدید شدند. هیچکس ازشون خبری نداشت. تلفن‌هاشون خاموش بود و هیچ ردی ازشون پیدا نمی‌شد.
آخرین بار، بهروز با شما تماس گرفت و با صدایی مضطرب گفت که برای صحبت نهایی و انجام برخی هماهنگی‌ها، به خانه‌ی یاسی می‌رود. از اون موقع دیگه خبری ازش نشد. نگرانی شما و سایر دوستان به اوج خودش رسیده. پلیس هم با توجه به نبود هیچ نشانه‌ای، نتونسته کمکی بکنه.
شما که نمی‌تونید این وضعیت رو تحمل کنید، تصمیم می‌گیرید شخصا وارد عمل بشید. آدرسی که بهروز آخرین بار بهتون داده بود، خانه‌ی یاسی محمدی، تنها سرنخ شماست. با دلی پر از دلهره و سوالات بی‌پاسخ، به سمت اون خونه‌ی مرموز حرکت می‌کنید.