اتاق فرار فولادشهر

همه می‌دانیم کلیسا محل عبادت است. خاندان دورین می‌گفتند زمانی بچه‌ای به دنیا آمد که هیچ شباهتی به انسان نداشت. پدر و مادر اون بچه زاده شیطان بودند. اما با گذشت زمان راهبان تصمیم گرفتن اون خانواده رو از نزدیکی کلیسا دور کنند. اما نتوانستند. سال‌ها گذشت داستان‌های عجیبی تعریف شد که می‌گفتند اسم اون کلیسا شده مقبره شیطان. حال داستان واقعی کدام است؟
من دیانم، مردی پول‌دار و پول‌پرست. دخترم رابعه عاشق پسری آهنگر شد. پسر وضع مالی خوبی نداشت و من مخالف این وصلت بودم. تصمیم گرفتم پیش یک دعانویس بروم و برای دخترم طلسمی مهیا کنم تا عشق پسر از بین برود. اما آن‌چه می‌خواستم نشد و دخترم دیوانه شد. این طلسم پابرجا و ابدی است. کسی هست کمک کند؟

دسترسی سریع به اتاق فرارهای نزدیک به فولادشهر

توضیحات بیشتر