مجله اتاق فرار درتلاش است با معرفی اتاق فرارهای ایران و همچنین ارائه مطالب تخصصی در حوزه بازی اتاق فرار (اسکیپ روم) و فیلمهای با موضوعیت اتاق فرار و سرگرمیهای گروهی بستری را برای آشنایی هر چه بیشتر مردم با این سرگرمی هیجان انگیز ایجاد کند.
شما در مجله اتاق فرار می توانید بهترین اتاق های فرار کشور را مشاهده، انتخاب و به صورت انلاین و تلفنی رزرو نمایید.
قزوین، ترمینال کمربندی، قبل پمپ بنزین، لاستیک فروشی نادری
اسم من ساراس ۲۰سالمه، از بچگی تنها یه دوست داشتم که اسمش سوجان بود، سوجان همیشه از خونه قدیمی پدربزرگ و مادربزرگش که توگیلان زندگی میکردن برام تعریف میکرد.
مادربزرگ سوجان همیشه میگفته وقتی بچه هام به دنیا میاومدن میمردن و دلیلش هیچوقت ندونست چیه. ولی اون هنوزم بخاطر اونا گریه میکنه، بخاطر همین سوجان میترسید همیشه از اونجا رفتن.
اما سوجان پدر و مادرش رو تو یه تصادف از دست داد و مجبورشد بره با مادربزرگش زندگی کنه.
یه شب سوجان به من زنگ زد و گفت وقتی میخوابم صداهای عجیبی میشنوم و وقتی چشامو باز میکنم خبری ازاون صداها نیست.
امشبم بهم زنگ زد، اون گفت پدربزرگ و مادربزرگش ناپدید شدن و یدفعه گوشی ازدستش افتاد، هرچقدر صداش کردم جوابی نداد.
من از این اتفاق میترسم.
به کمک شما نیاز دارم تا وارد اون خونه بشید.
حاضرید کمکم کنید؟
بزودی ..
اشتراک با دوستان:
اسم من ساراس ۲۰سالمه، از بچگی تنها یه دوست داشتم که اسمش سوجان بود، سوجان همیشه از خونه قدیمی پدربزرگ و مادربزرگش که توگیلان زندگی میکردن برام تعریف میکرد.
مادربزرگ سوجان همیشه میگفته وقتی بچه هام به دنیا میاومدن میمردن و دلیلش هیچوقت ندونست چیه. ولی اون هنوزم بخاطر اونا گریه میکنه، بخاطر همین سوجان میترسید همیشه از اونجا رفتن.
اما سوجان پدر و مادرش رو تو یه تصادف از دست داد و مجبورشد بره با مادربزرگش زندگی کنه.
یه شب سوجان به من زنگ زد و گفت وقتی میخوابم صداهای عجیبی میشنوم و وقتی چشامو باز میکنم خبری ازاون صداها نیست.
امشبم بهم زنگ زد، اون گفت پدربزرگ و مادربزرگش ناپدید شدن و یدفعه گوشی ازدستش افتاد، هرچقدر صداش کردم جوابی نداد.
من از این اتفاق میترسم.
به کمک شما نیاز دارم تا وارد اون خونه بشید.
حاضرید کمکم کنید؟