تجربهای دلهرهآور در دلِ مدرسهای که قرار نبود هیچکس از آن برنگردد
وقتی شنیدم اسم بازی اتاق فرار مدرسه هست، فکر نمیکردم قراره اینقدر از فضای آشنا، چیزی انقدر دلهرهآور ساخته شده باشه. از همون لحظهای که وارد محوطه شدیم، یه سکوت سنگین رو حس کردم. سکوتی که انگار خودش یه هشدار بود.
بازی با یه سناریوی قوی شروع شد: چهار دانشآموز در آخرین روز مدرسه ناپدید شده بودن، بدون هیچ ردپایی. ما، در نقش کارآگاه، وارد مدرسهای شدیم که انگار سالها هیچکس پاشو توش نذاشته. راهروهای تاریک، کلاسهایی که بوی کهنگی میداد و میز و صندلیهایی که انگار هنوز منتظر برگشت بچهها بودن.
هر اتاق یه راز داشت. سرنخهایی که باید با دقت پیداشون میکردیم و صداهایی که گاهی بیدلیل تو فضا میپیچیدن. اتاق فرار مدرسه با اینکه ۷۰ درصد ترس طراحی شده، اما ترسش از جنس «پرش ناگهانی» نبود. ترسش تو ذهن میموند، از نوعی که یه حس مبهم از ناپدید شدن رو بهت منتقل میکرد. انگار هر لحظه ممکن بود خودت هم جزو اون ۴ نفر بشی.
بازی کاملاً تعاملی بود. یعنی فقط معما حل نمیکردی، باید تصمیمگیری میکردی، باید با گروه همکاری میکردی و حتی گاهی باید با ترست روبهرو میشدی. دکور بازی عالی طراحی شده بود. حس واقعی بودن داشت، مخصوصاً دفتر مدیر، زیرزمین تاریک، و راهپلههایی که صدا میدادن.
از نظر معما، اتاق فرار مدرسه یه بازی سطح متوسطه، اما هوشمندانه. معماها نه خیلی ساده بودن که بشه راحت ازشون گذشت، نه اونقدر پیچیده که از بازی زده بشی. نکتهای که خیلی خوشم اومد این بود که پایان بازی کاملاً وابسته به عملکرد ما بود. یعنی اگه خوب پیش میرفتیم، پایان متفاوتی تجربه میکردیم.
در کل، اگه دنبال یه اتاق فرار با فضای متفاوت، سناریوی قوی، ترسی ذهنی و تجربهای هستی که حتی بعد از بازی هم تو ذهنت بمونه، اتاق فرار مدرسه انتخاب خوبیه. مخصوصاً اگه اهل تجربههای داستانمحور و ماجراجویانه باشی.
امکانات بازی هم کامل بود: کافه داشت، اتاق انتظار راحت، جای پارک مناسب و حتی امکان برگزاری تولد. تهویه هم خوب بود و با وجود فضای تاریک، حس خفگی نداشتیم. خلاصهاش اینکه این تجربه یکی از اون بازیهایی بود که هنوز تو ذهنم مونده و مطمئناً پیشنهادش میکنم.