هزار سال پیش لوسیفر از جهنم گریخت و خودش رو به زمین رسوند و در یک دهکده در دل تاریکی پنهان شد. فرشتهها به زمین فرستاده شدن تا لوسیفر رو به اعماق جهنم برگردونن اما میدونین اون شیطان پیر چکار کرد؟ بالهای فرشته ها رو سوزوند تا نتونن فرار کنن، دست هاشون رو برید پاهاشون رو قطع کرد زبونشون رو از حلقومشون بیرون کشید، چشم هاشون رو کور کرد اما… اما به گوش هاشون دست نزد تا بتونن تا ابد صدای جیغ و داد و ضجه موجوداتی که به دست شیطان تکه تکه میشن رو بشنون. بعد از این اتفاق، انسانها بزرگترین اتحاد تاریخ رو تشکیل دادن و به همراه مقدسترین راهبها و بزرگترین جنگجویان وایکینگ به سمت دهکده لشکرکشی کردن تا شیطان رو شکست بدن… اینکه چه اتفاقی افتاد رو کسی نمیدونه تنها چیزی که میدونیم اینه که هیچکس بر نگشت هزار سال از اون افسانه میگذره… انسانهای زیادی در حالی که در جنگل گم شده بودن به اون دهکده رسیدن و دیگه بر نگشتن. شما آخرین دسته از آدمهایی بودید که مدتی قبل در دل سیاهی جنگل گم شدید و به دهکده رسیدید و دیگه بر نگشتید. هودور، داستان آخرین شب زندگی شما داخل اون دهکده هست …
بزودی ..