میگن تو جنگ جهانی دوم یه ویروس بین اسیرای ژاپنی پخش میشه
سربازای امریکایی مانع از ورود پادزهر میشن. اسیرا وقتی متوجه میشن شورش میکنن و همه جارو به آتیش میکشن هم خودشون میسوزن
هم سربازای امریکایی به جز یه نفر. یه اسیر ژاپنی از زیر خاکستر آتش بلند میشه و فریاد میزنه من نمیمیرم. اسمش نوگیتسونهس بیشتر از یه قرنه که زندس. برای انتقام داره یه ارتش میسازه. ما اینجاییم که جلوشو بگیریم. گرگ و میش که میشه اون سرو کلش پیدا میشه. من همهی نیروهامو از دست دادم فقط یوری برام مونده. اون لعنتی کاری کرد که نیروهای خودم به خودم حمله کنن. من کاپیتان پرایسم فرمانده این عملیات. با فرمان من وارد موقعیت میشیم
بزودی ..