داستان اتاق فرار کما درباره پسری به نام جیسون ورهیز است. او در کودکی به جهت چهره عجیب و نا متعارف توسط کودکان هم سن خود مورد تمسخر قرار میگرفت ونهایتا در یک روز جمعه مطابق با سیزدهم آوریل مورد آزار واذیت دوستان خود قرارگرفت و بعد او را درون دریاچه کریستال انداخته تا غرق شود.
مادر جیسون به اشتباه به عنوان قاتل دستگیر و اعدام میشود. جیسون که در واقع غرق شده وطبیعتاً باید مرده باشد، هر روز جمعه سیزدهم آوریل هر سال به ندای مادرش دوباره از دریاچه کریستال برخاسته و از مردم انتقام میگیرد. این تنبیه جز سلاخی و کشتن تعدادی انسان بیگناه که در حوالی دریاچه اردو میزنند نیست.
از اقبال بد، شما هم به طور ناخواسته در نزدیکی دریاچه کریستال اردو میزنید اما با این کار به مرگ خود نزدیک شده اید.
بزودی ..