داستان پر زرق و برق ترین باند تاریخ لندن یکی از آن مواردی است که قطعاً با شنیدن آن تعجب خواهید کرد. این گروه خلافکار توانسته بودند محلههای لندن را به محلههای ترسناک و باورنکردنی تبدیل کنند. نوادگان آنها هنوز از همان تکنیکهای قدیمی برای دزدی لباسهای مختلف استفاده میکنند. با اسکیپ مگ همراه شوید تا به بررسی این گروه خشن بپردازیم.
این مقاله به آلیس دایموند (Alice Diamond)، ملکه گروهی میپردازد که مسئول دزدیهای بسیار زیادی در قلب لندن بودند. او و همکارانش باعث شدند تا نیمه اول قرن بیستم تنها مربوط به دزدان مرد نباشد و بانوان نیز در این زمینه شناخته شوند.
شروع ماجرای پر زرق و برق ترین باند تاریخ لندن
در یکی از مغازههای معتبر لندن، زنی بلند قد و شیک، نزدیک ردیفی از کتهای خرگوشی ایستاده بود. انگشترهای الماس او درخشان بودند و انگشتانش گرانترین کت مجلسی موجود در مغازه را لمس میکردند.
علیرغم پیروزی در جنگ جهانی دوم، با اجرای سیاست محدودیت مصرف، قیمت این لباس زیبا بیش از شش ماه حقوق یک کارگر ساده بود. بیگمان، این بانوی شیک، دارای ثروت فراوانی بود دلیل نداشت که کارگر مغازه به او اعتمادی نداشته باشد.
تنها لحظاتی طول کشید تا کت از محل اصلی خود خارج شده، به درون یک کیسه مخصوص دزدان انتقال پیدا کند. آن دزد سریعاً از مغازه خارج شد و از پلههای مربوط به خیابان آکسفورد پایین آمد. در پایین آن پلهها یک خودروی کلایسر با موتور روشن، منتظر او بود.
پنج دقیقه بعد، یک دزد مونث به او ملحق شد و آن دو نفر با حس شادی بیانتها، میخندیدند. این یکی دیگر از دزدیهای موفق آلیس دایموند، ملکه دزدان، و همکاران او در گروه «چهل دزد» بود که در نیمه اول قرن بیستم، به معروفیت رسیده بودند.
اما این زنان تنها به سرقت کالاهای لوکسی مانند کتهای خرگوشی، جواهرات و جورابهای ابریشمی (آنها این موارد را «سرقت مخفی» مینامیدند) راضی نبودند. مهمترین شاخصه آنها خشونت در مقابل هر کسی که در مسیرشان اختلالی وارد کند بود. آنها چنین افرادی را با قیچیهایی که در کیفهای دستیشان نهان میکردند، به شدت زخمی میکردند.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
بزرگترین دزدان هنر، داستان عجیب و غریب اما واقعی!
اسناد مختلف
سوابق رسمی پلیس و روزنامهها نشان میدهد که اقدامات آنها باعث شد گروه دزدان پیکی بلایندرز همچون یک گروه جوان بیعرضه به نظر برسند. این اثبات میکند که دنیای خلافکاری لندن در نیمه نخست قرن بیستم تنها مختص به مردان نبود.
با این حال، عملیات جنایی آنها تحت کد اسرارآمیزی به نام «قانون مخفی» برنامهریزی میشد که وجود آن حتی در فیلمهای مافیایی هم دور از انتظار است. بنابراین، پیدا کردن افرادی که به طور مستقیم به این گروه مرتبط بوده و مایل به صحبت درباره آن بودهاند، چندان آسان به نظر نمیرسید.
ریشههای خانوادگی من در لندن به قرون ۱۸۰۰ برمیگردد و مادربزرگم که در دهه ۱۹۳۰ به عنوان کارگر در کافههای کثیف سوهو و منطقه تئاتری شهر کار میکرد. دقیقاً زمانی که چهل دزد در زمان اوج خود بودند، او به من کمک کرد تا بزرگ شوم.
علاوه بر اجرای آهنگهای سنتی موزیک هال از آن دوره برای سرگرم کردن من، مادربزرگم داستانهایی باورنکردنی از یک گروه زنان خلافکار سخن میگفت که با ایجاد وحشت و هرج و مرج مغازههای منطقه وست اند را غارت میکردند و کتهای خرگوشی را در داخل کمربندهای خود مخفی مینمودند و با جواهرات میگریختند.
من اهمیتی نمیدهم!
در زمان تعریف این موارد در مورد پر زرق و برق ترین باند تاریخ لندن خیلی سریع عصبانی میشدم و میگفتم: «من اهمیتی نمیدهم!»، در این لحظه او میگفت: «من اهمیتی نمیدهم باعث میشود تا اعدام شوی، من اهمیتی نمیدهم باعث میشود تا در یک ظرف آب جوش قرار بگیری و بمیری!»
سپس به من میگفت افرادی که قوانین را رعایت نمیکنند، همیشه دستگیر میشوند، همانند زنان شروری که از مغازهها دزدی میکردند و لباسها را در داخل «شلوارهای» قرمز و بلندشان قرار میدادند. آنها بیباک و بیرحم بودند، تحت رهبری «ملکهای» که به اندازه هر مرد دیگری توانمند بود و ردیفی از انگشترهای الماس در دستش قرار داشت، اما حتی او هم به زندان افتاد! وقتی اینها را میگفت، برق خاصی در چشمانش مشاهده میشد و این باعث میگشت من بخندم و فراموش کنم که چرا در ابتدا عصبانی بودهام.
فکر میکردم این تنها یک داستان مسخره است، اما وقتی بعد از سالها نویسنده شدم، در حال تحقیق درباره یک خلافکار مشهور لندن بودم که متوجه شدم مادربزرگم در تمام مدت داشت حقیقتهای تلخی را بیان میکرد و دروغ نمیگفت.
اولین برخورد من با بازماندگان گروه چهل دزد، در یک مراسم خاکسپاری بود. در آن مراسم عزاداری، در یک کافهی جنوبی در لندن، بسیاری از اعضای زیرزمینی گروههای خلافکار حضور داشتند و درباره ماجراجوییهای جنایی گذشتهشان صحبت میکردند.
اما من بیشتر به گروهی از بانوان بسیار جذاب توجه کردم که خود را در اتاق عقب کافه جای داده بودند و از پسران دوری میکردند. آنها با بهترین لباسهای خود (شامل کتهای خرگوشی) به مراسم آمده بودند. اولین بار که به بار رفته و خودم را معرفی کردم، مقداری به من شک داشتند. در ماههای بعد، تبدیل به دوست صمیمی آنها شدم و آنها شروع به به صحبت در مورد دنیای مخفی و پر زرق و برق ترین باند تاریخ لندن کردند.
به ارث رسیدن مهارتها
آنها افرادی به شمار میرفتند که مادران، مادربزرگان و خالههایشان مهارتهایشان را از معروفترین ملکهی دزدها یعنی آلیس دایموند، آموخته بودند. رازهای این گروه از طریق یک مسیر خانوادگی به ارث میرسید و نسلهای بعدی نیز سرقت را به عنوان یک سبک زندگی میدیدند.
تنها تأسف آنها درباره اعمال جناییشان این بود که برخی از مواقع دستگیر میشدند، این دستگیری معمولاً به معنای اسارت در زندانی موسوم به زندان هالووی بود.
اعتقاد بر آن است که ریشههای این گروه در لندن ویکتوریایی در اطراف مناطق فقیر و خیابانهای هفت کوک (Seven Dials) در بازار کوونت گاردن (Covent Garden) شکل گرفته باشد. این مناطق در زمان چارلز دیکنز شهرت داشتند. تا دهه ۱۹۲۰، محل تولد نیروهای جدید برای این گروه، خانههای ترسناک و آپارتمانهای جنوبی لندن بود.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
ریچارد رامیرز، قاتل سریالی Night Stalker
تخصص آنها hoisting بود: دزدیدن اجناس از مغازهها در منطقه وست لند و «clouting» آنها، با جا کردن کالاهای دزدیدهشده به زیر لباسهای گستردهشان که بخش زانوها انعطافپذیر بودند تا کالاهای دزدیده شده را نگه دارند.
از دهه ۱۹۲۰، این گروه دزدی زنانه، توسط آلیس دایموند (به عنوان ملکهی آنها) حکمرانی میشد. او در محیطی صنعتی به دنیا آمد، اما به خاطر تواناییهایش به عنوان دزد و رهبر گروه، در زندگی خود از ثروتهای بسیاری بهرهمند شد. او تقریباً شش فوت قد داشت و زیبا بود، با آرامشی بسیار جذاب، او با قدرتی شبیه به یک مرد تنومند میتوانست مشت بزند.
همدستان آلیس
همدستان او مثل ستارههای سینما لباسهایی درخشان میپوشیدند، موهایی زیبا داشتند و بسیار خوشپوش بودند. این اعضا از پر زرق و برق ترین باند تاریخ لندن کالاهای دزدی را در دستمالهای دستی کرکی پنهان میکردند و از سنجاقکهای کلاهشان برای کورکردن هر کسی که با آنها مخالفت میکرد استفاده میکردند. فرقی هم بین پلیس و خلافکارانی که به کسبوکار سودآورشان ضربه میزدند، قائل نمیشدند. انگار هیچکدام از آنها رحمی و مروت خاصی نداشتند.
عجیبترین چیز آن بود که برخی از نوادگانِ زنانِ همکار آلیس دایموند، از مادران خود راههای دزدی را آموخته بودند و همچنان از آنها برای دزدیدن لباسهای گران قیمت استفاده میکردند! یک خانم با لباسِ بیعیب و نقص اعتراف کرد: «من تنها زیرپوشهایم را نمیدزدم!»
وقتی با یکی دیگر از آن زنان ملاقات کردم، به من گفت که بعدازظهر همان روز قصد دارد به دزدی بپردازد. فکر کردم که او شاغل است، اما وقتی با چشمکی شیطانی، یک جفت قیچی و یک ابزار برای جدا کردن تگهای امنیتی از کیفدستیاش بیرون آورد، احساس کردم چقدر سادهلوح بودم. بدون تأخیر عذرخواهی کردم و رفتم.
من در پی بررسی بایگانیهای ملی برای کشف جزئیات پروندههای مخفی پلیس درباره این گروه، تصاویری از آنها پیدا کردم. شخصیتها و داستانهایم در «ملکهی دزدان» به صورت خیالی هستند، اما همانطور که اسناد نشان میدهند، برخی از اقدامات آنها به قدری شگفتانگیز بودند که نمیتوان نادیدهشان گرفت.
این بخش از تاریخ جنایی نشان میدهد که دنیای خلافکاری تنها به مردان مرتبط نبوده است و اکنون زمان آن فرا رسیده که داستان مهم دیگر در این زمینه روایت شود.
سخن پایانی
در این متن به بررسی پر زرق و برق ترین باند تاریخ شهر لندن پرداختیم. این باند که شهرت آن موجب شده برخی از گرانترین لباسهای موجود در لندن را دزدیدند و خودشان از آنها استفاده کردند. همانطور که در ابتدای متن گفته شد، مشاهده چنین گروهی در تاریخ امری نادر به نظر میرسد.
مهمترین نکته در مورد این افراد را میتوان رهبر آنها دانست که با نام آلیس دایموند مشهور شده بود. دایموند در زبان انگلیسی به معنی الماس است. در واقع تصور میشود که چنین نام خاصی تنها به دلیل وجود الماسهای گران قیمت بر روی انگشترهای آلیس به او داده شده است.
در هر صورت میتوان بیان کرد که این گروه خاص از جمله ترسناکترین گروههای دزدی در تاریخ کشور انگلستان هستند. آنها به راحتی دست به غارت و دزدی میزدند و از کور کردن افراد مختلف نیز هیچ ترس خاصی نداشتند.
منبع: https://crimereads.com