بسیاری از پرسشها و معماهای افسانهای وجود دارند که در طول تاریخ، ذهن پژوهشگرها و مردم را درگیر کردهاند. از آنجایی که آموزش مغز امری ضروریست – به ویژه برای طرفداران اتاق فرار – ما نیز ۴ معمای افسانهای و راه حلهای آنها که برای قرنها در ذهن جامعه حضور داشتند را آماده کردهایم.
معمای افسانه ای ۱: اسرار مجسمهی ابولهول
در اساطیر یونان، «اسفینکس» (The Sphinx) آمیختهی انسان و حیوان، با پیکری از شیر، دارای بالهای عقاب و سری شبیه به مادهشیر است. این موجود افسانهای افرادی که قادر به حل معمای او نمیشدند را با مرگ مجازات میکرد و در باورهای مردم مصر باستان، مظهر آفتاب به شمار میرفت. بیشک، مجسمهی اسفینکس در مصر از رازآلودترین بناهای تاریخی زمین میباشد؛ که با ۲۰ متر ارتفاع و ۷۰ متر طول، از یک صخرهی یکپارچه تراشیده شده است. بتانی هیوز در توضیحاتی راجع به این اثر، آن را به عنوان نگهبانی برجسته توصیف کرد که وظیفهی مراقبت از مقبرهی فرعون و نگهبانی از رازهای مصر باستان را بر عهده دارد.
اما چه رمز و رازهایی دربارهی مجسمه اسفینکس یا ابولهول وجود دارد؟ در واقع برخی عقیده دارند اگر پژوهشگران و زمینشناسها بتوانند بهطور مستقل و واقعی در این باره تحقیق کنند با آنچه بهدست خواهند آورد، تاریخ بازنویسی خواهد شد. چراکه این اثر، قدیمیترین بنای تاریخ به شمار میرود و شاید تاریخچهی واقعی سیاره زمین را برای نخستین بار به نمایش بگذارد.
نظریههای بسیاری در رابطه با اینکه مجسمه ابولهول نماد چیست یا اینکه در چه زمان و با چه هدفی ساخته شده است وجود دارند. اولین کسی که برخی الگوهای فرسایشی را بر روی این اثر یافت، «آنتونی وست» (Anthony West) بود. او متوجه اثر فرسایشی آبی بیشتری نسبت به بادی و شنی شد که با دیگر سازههای باستانی فلات جیزه همخوانی نداشت. به همین دلیل از «پروفسور رابرت شوک» (Robert M. Schoch) استاد دانشگاه بوستون در ۱۹۹۰ خواست این موضوع را بررسی کند و در نتیجه او نیز چنین مبحثی را مطرح کرد.
بدین ترتیب این نظریه شکل گرفت که قدمت ساخت این مجسمه بین ۷ هزار تا ۱۰ هزار سال پیش (در زمان پر آب و باران بودن منطقه) میباشد اما مصرشناسان تئوری و گمانه زنی شوک را مورد نقد قرار دادند. همچنین تئوری دیگری نیز توسط «رابرت بووال» (Robert Bauval) شکل گرفت که با توجه به موقعیت اهرام ثلاثه مصر و مجسمه ابولهول، نوعی نقشه نجومی تشکیل میشود که با صورت فلکی شکارچی در ارتباط است. آنها بهترین دوره از نظر تناسب این نقشه با جایگاه ستارگان را در ۱۰ هزار و ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح اعلام کردند و بدین ترتیب قدمت آن را بسیار عقبتر بردند. در این زمان نیز مصرشناسان انتقاداتی همچونعدم وجود اثر تاریخی دست ساز متعلق به چنین زمانی در منطقه را دلیلی بر صحیح نبودن تئوریها بیان کردند.
علاوه بر این، فرضیه وجود راهروهای مخفی و دالانهای مرموز نیز توسط پژوهشگران بسیاری مطرح شده اما مقامات رسمی مصر آنها را رد کردهاند. به هرحال امروزه تمرکز اصلی بر روی مرمت و بازسازی این اثر تاریخیست چراکه وزشهای باد و زندگی شهری باعث آسیبهای بسیاری به این اثر شده و سالهای بسیاری تلاشها در این زمینه بیفایده بوده یا اوضاع را بدتر کردهاند؛ بنابراین برای کشف رازهای بیشتر در رابطه با این اثر، راهکاری جزء صبر نداریم!
معمای افسانه ای ۲: مرغ یا تخم مرغ؟!
این معما که بیشتر به این شکل مطرح میشود «کدام نخست بهوجود آمده؟ مرغ یا تخم مرغ؟» (Which came first, the hen or the egg؟) ریشه در پرسشها و مباحث فلسفه دارد که افراد بسیاری همچون افلاطون و ارسطو به آن پرداختهاند. ایشان و فیلسوفان متاخر آن را تنها به عنوان مشکلی برای منشأ و چرخهی غیر قابل توضیح زندگی توصیف کردند. ارسطو میگوید هر چیز طبیعی امکان بهدست آوردن شکلی خاص را به همراه دارد، به همین دلیل تخم مرغ میتواند روزی مرغ شود.
اگرچه امروزه پاسخهای علمی نیز در جواب این پرسش وجود دارند. البته این تعبیرها همگی به نحوهی پرسش سوالِ این معما، بستگی دارند. چراکه در فارسی سوال به شکل «مرغ یا تخم مرغ؟» مطرح میشود که شامل یک گزارهی تحلیلی مستتر در «تخم مرغ» میباشد. این بدین معنیست که تخم لزوما از یک مرغ به وجود آمده درحالی که پرسش انگلیسی شامل «chicken or the egg» میباشد و در آن تخم به نوعی مبهم است. بدین ترتیب، پاسخهای این معما با توجه به بازتاب معنیهای مختلف «تخم» (egg) اینگونه بیان میشوند:
۱. کدام نخست وجود داشته؟ مرغ یا تخم (معمولی)؟
از آنجایی که گونههای تخم گذار بسیار قبلتر از مرغهای امروزی میزیستند (برای مثال آبزیان یا دایناسورها) پس اول تخم وجود داشته است.
۲. کدام اول بوده؟ مرغ یا تخم مرغ؟
پاسخ این پرسش تنها به دلیل معنایی «مرغ» میباشد. چراکه برای به وجود آمدن «تخم مرغ» باید مرغی وجود داشته باشد تا بتواند تخم بگذارد. علاوه بر این بررسیهای علمی نشان میدهد شکل گیری تخم مرغ در مراحل اولیه به پروتئینی نیاز دارد که در بدن مرغها یافت میشود.
۳. کدام در ابتدا بوده؟ مرغ یا تخمی که حاوی یک مرغ است؟
پاسخ این پرسش «تخم» میباشد چراکه جهشهای ژنتیکی که گونهای جدید را از نیاکان خود جدا میکند، عموما در فرایند تولید مثل رخ میدهند.
کدام نخست وجود داشته؟ مرغ یا تخمی که یک مرغ گذاشته و حاوی مرغ است؟
پاسخ این پرسش نیز به دلیل معنایی مرغ میباشد.
به طور خلاصه میتوان گفت هنگامی که این پرسش در فارسی مطرح میشود به دلیل گزارهی تحلیلی موجود در عبارت «تخم مرغ» پاسخ آن نیز مرغ میباشد. منطقیترین جواب به اینکه خود مرغ چگونه به وجود آمده نیز میتوان گفت چنین موجودی از تخم یک پرندهی دیگر که شبیه به مرغ بوده و در طی تکامل به وجود آمده است.
اما هنگام مطرح شدن سوال به انگلیسی به طوری که از تحلیل آن نتوان نتیجه گرفت تخم موجود لزوما توسط مرغ گذاشته شده، از تحلیل فرگشتی نتیجه میشود که تخم در ابتدا وجود داشته و مرغ نیز از تخمی که توسط اجدادش بوده با برخی از جهشهای ژنتیکی زاده شده است.
معمای افسانه ای ۳: تخم مرغ کریستوف کلمب
عبارتی تحت عنوان «تخم مرغ کلمب» (Egg of Columbus) وجود دارد که به ایده یا کشف درخشانی اشاره میکند که پس از اتمام، بسیار ساده یا آسان به نظر میرسد. داستان جالبی نیز وجود دارد که گویا ریشه در قرن ۱۶ میلادی داشته و در آن گفته میشود هنگامی که «کریستف کلمب» (Christopher Columbus) در آوریل ۱۹۴۳ پس از کشف دنیای جدیدش به اسپانیا بازگشت، انتقادهای زیادی به او وارد شد. هنگامی که در یک مهمانی شام به او گفتند کشف چنین قارهی بزرگی اصلا دشوار نبوده و اگر او نیز اینکار را نمیکرد حتما ایدهی مشابهی اجرا میشد، غرور کلمب جریحه دار شد. اما برای پاسخ چندان عجله نکرد. در عوض تخم مرغی خواست و سپس آن را روی میز گذاشت و گفت: آقایان شرط میبندم هیچکدام از شما نمیتوانید این تخم مرغ را در حالت ایستاده روی میز قرار دهید، اگرچه که من این کار را انجام خواهم داد!
تمامی حضار تلاششان را برای قرار دادن تخم مرغ انجام دادند و پس از بارها شکست گفتند چنین امری غیر ممکن است. کریستف تخم مرغ را گرفت و سپس با ضربهی کوچکی به انتهای آن، ترک و شکستگی ظریفی در این قسمت ایجاد کرد که به کمک آن تخم مرغ روی میز قرار میگرفت. مهمانان نیز گفتند مطمئنا هرکسی میتوانست با یک ضربه به انتهای تخم مرغ آن را در این حالت نگهدارد اما اینبار کریستف پاسخی دندانشکن به آنها داد: هرکسی میتوانست اما هیچکس چنین کاری را انجام نداد. در مورد کشف دنیای جدید من هم همینطور است؛ همه قادر به انجام آن بودند اما هیچکس به آن فکر هم نمیکرد.
معمای افسانه ای ۴: گره گوردی و اسکندر مقدونی
گره گوردی افسانهای مرتبط با اسکندر کبیر میباشد و به مشکلی اشاره میکند که در نگاه سطحی راهحلی ندارد اما با راهکاری زیرکانه یا تقلب رفع میشود. در مدت زمانی که مردم فریگیه بدون شاه مانده بودند، یک غیبگویی از تلمیسوس (پایتخت باستانی فریگیه) بیان کرد که نخستین مرد سوار بر ارابه که وارد شهر شود به عنوان شاه انتخاب خواهد شد. دهقانی به نام گوردیاس سروار بر ارابه وارد شهر شد و پسر او، «میداس» به پاس شاه شدن پدرش، ارابهشان را به درگاه سابازیوس (که در یونان با زئوس مرتبط است) اهدا کرد و آن را به یک تنهی درخت گره زد. گره آنقدر کور بود که هنگام ورود اسکندر به فریگیه در سدهی چهارم پیش از میلاد، همچنان پایدار بود. در آن زمان این منطقه یکی از ساتراپیهای شاهشناهی هخامنشیان به شمار میرفت.
هنگامی که اسکندر در زمستان سال ۳۳۳ در فریگیه اردو زد، برای باز کردن گره تلاش کرد اما هنگامی که موفق به یافتن سر گره نشد، با یک ضربهٔ شمشیر طناب را پاره و سپس به گشودن گره پرداخت. آن شب هوا به شدت طوفانی شد و در نتیجه آریستاندر (پیشگوی اسکندر) خبر داد که این طوفان نشانی از خوشحالی زئوس بوده و پیروزیهای بسیاری برای اسکندر به همراه خواهد آورد. سپس زندگینویسان او ادعا کردند که پیش از این، غیبگویی اعلام کرده که هرکس بتواند گره را بگشاید، شاه تمام آسیا خواهد شد! شاید این تنها افسانهای قدیمی باشد اما اسکندر توانست آسیا و امپراطوری هخامنشیان را فتح کرده و پیشگویی را برآورده کند.
اگر علاقه مند به معماهای سخت هستید می توانید سخت ترین معماهای جهان را مطالعه و خودتان را و به چالش بکشید.