در حالی که پوپتا (Pupetta Maresca)، به جرم کشتن قاتل همسر اولش در زندان قرار داشت، نگهبانان او مجبور بودند تا در مقابل حملههای بیشمار متقاضیان دیدار با او، همانند پلیسهای ترافیکی عمل کنند. آهنگهای عاشقانه و شعرهای مختلفی به افتخار این قاتل شجاع و زیبا نوشته شدند. او از این محبوبیت لذت میبرد. این، داستان ظهور یک مادرخوانده مافیایی است. با اسکیپ مگ همراه باشید.
پوپتا در زندان
وقتی از پوپتا درباره بزرگ کردن فرزندش در زندان پوگیوریاله ناپل صحبت میکردم، او لرزید. اجازه داشت تا زمانی که پسرش چهار ساله شود، او را در حیاط تاریک زندان نگه دارد. من درباره فرزندان خودم صحبت کردم و از او خواستم تا عکسهای آنها را ببیند.
به او توضیح دادم که فرزندانم در ایتالیا بزرگ شدند در حالی که پدربزرگهایشان در ایالات متحده و کانادا زندگی میکردند و ارتباط کمی با آنها داشتند. او داستان مادربزرگ خود که از ازدواجش با پاسکالونه ناامید شده بود را شرح داد. گفت که مادربزرگش امیدوار بوده است پوپتا با کسی خارج از جمع خلافکاران، ازدواج کند.
او میگفت: « مادربزرگم از من ناراضی نبود. هرگز در به انتخابهای فرزندانم شکاک نبودهام زیرا مادربزرگم به انتخابهای من اهمیتی نمیداد».
پس از ترک خانهاش، به تاریخچه خانوادگی او نگاه کردم و متوجه شدم که هر دو مادربزرگ او در دهه ۱۹۴۰ درگذشته بودند، به مراتب پیش از زمانی که پوپتا ممکن بود با پاسکالونه آشنا شود. از خود پرسیدم هدف از این دروغ چه بود؟
آیا میخواست اعتماد من را جلب کند یا اشتباهاً مادربزرگ را با خاله یا دیگر خویشاوندان خود، به اشتباه گرفته بود؟ در آن زمان فکر میکردم شاید فقط میخواست با من ارتباط خاصی برقرار کند، اما مطمئناً میدانست که من هر داستانی که او میگوید را بررسی خواهم کرد.
از پوپتا پرسیدم مادربزرگی که از ازدواج او با پاسکالونه ناراضی بود، مادر پدرش بوده است یا خیر. او به من نگاه کرد و لبخندی زد و سریعاً از ادامه موضوع در مورد ظهور یک مادرخوانده مافیایی صرفنظر نمود.
بزرگ کردن یک فرزند در زندانی سخت مانند پوگیوریاله، برخی از مزایای خاص را برای پوپتا به ارمغان آورد. سایر زندانیان این امتیازات را نداشتند، اگرچه شرایط باعث شد این تجربه به هیچ عنوان شادیبخش نباشد.
امکانات او در زندان
برخلاف اکثر زنان که در اتاقهای بزرگ با تختهای سه طبقه و تنها یک توالت در گوشه اتاق زندگی میکردند، مادران زندانی به اتاقهای تکنفره یا دونفره با جعبههای چوبی در کنار تخت خود دسترسی داشتند که به بسترهای کوچکی مجهز شده بودند تا برای نوزاد آنها محیط مناسبی را ایجاد کنند.
پاسکالینو چند اسباببازی و چند کتاب کوچک داشت. او مجاز بود یک یا دو بار در روز برای بازی به محوطه بازی زندان برود. اما بیشتر اوقات پوپتا برای پاسکالینو آهنگ میخواند آن هم در حالی که با هم روی کف سرد سیمانی اتاقش نشسته بودند.
اولین دوستان او، فرزندان سایر زنان مافیایی زندانی بودند. بسیاری از آنها به جرم همدست یا مشارکتکننده در جرمهایی که همسرانشان ارتکاب کرده بودند، در زندان حضور داشتند.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
رازهای تاریک و خونین Mary Ann Cotton | اولین قاتل سریالی بریتانیا
پوپتا با خنده به خاطر میآورد که بعضی از دوستان سابق زندانیاش چه چیزهایی را هنگام بازدید از او به پوگیوریاله میآوردند، از شراب سفید محلی گرفته تا چیزهای جذاب دیگر. او یکی از زنان زندانی در دهه ۱۹۵۰ بود که به خاطر قتل زندانی شد. حکم طولانی مدتاش باعث ایجاد اعتبار و احترام برای او در بین سایر زندانیان میشد.
او برای شروع داستان ظهور یک مادرخوانده مافیایی کار سختی را انجام داده بود؛ انتقام گرفتن از قاتل شوهرش!
هیچ زن دیگری نمیتوانست بگوید که چنین کاری را انجام داده است. در زندانی با آن شرایط بد، او همزمان دانشآموز برتر و معلم کلاس بود. زندانیان دیگر اوامر او را اجرا میکردند و حتی پاسکالینو را هنگام بازیهای روزانه به محل تفریح گروهی میبردند.
داستانهای سابق از بازداشت او به شکلهای قابل توجهی با خاطره او یا داستانهایی که او بیان میکند تفاوت دارند. بدون شک، هر فرد حق دارد داستان خود را به طور کامل بیان نماید، حتی اگر این داستان کاملاً جنایی باشد.
پیشنهادات مختلف اومبرتو
آنچه میدانیم این است که او در طول دوران زندان خود هدایا و حتی پیشنهادهای ازدواج مختلفی دریافت کرد. اما او در داخل زندان قدرت خود را به نمایش گذاشت و به یک ملکه جنایی تبدیل شد. پوپتا یک سیستم داخلی خاص را درون زندان به وجود آورد که به او اجازه میداد تا از فضای بیرون باخبر شود.
در چهارمین تولدش پاسکالینو از زندان خارج شد و به مدرسه فرستاده شد. او با مادربزرگش زندگی میکرد. زمانی که پوپتا از زندان آزاد شد، پاسکالینو ده ساله بود و به مادربزرگ خود «ماما» میگفت.
پوپتا پس از آزادی، به وضوح آماده بود که به زندگی جدیدی بپردازد. او این آزادی را به عنوان یک تولد دوباره توصیف میکرد. در آن زمان او مصاحبههای مختلفی انجام میداد و با کارگردانان مختلف رابطه برقرار میکرد؛ زیرا سعی داشت تا که به عنوان یک بازیگر جدید در صنعت فیلم مشهور شود.
ظهور یک مادرخوانده مافیایی وحشتناک بود. در چندین مصاحبه، انتقاداتی را در مورد سیستم زندان، بازرسیهای انجام شده و زندانیان دیگر بیان کرد. اگرچه که در دوران زندانی بودنش، از مزایای خاصی بهرهمند شده بود.
پس از سالها حضور در زندان، ترمیم و بازپروری بخشی از برنامه جدید او نبود، او میگفت که قصد داشت زمانی که از زندان آزاد میشود، به زندگی پاکتری بپردازد. او نسبت به قتلی که انجام داده بود، پشیمان به نظر نمیرسید، در واقع همیشه میگفت که حتی در هشتاد سالگی همچنان همان تصمیم را میگرفت.
او احساس میکرد که آن قتل وظیفهاش بوده است. اگر «بیگ تونی» را نمیکشت، باید با یک خلافکار دیگر ازدواج میکرد و این موضوع چیز جذابی به نظر نمیرسید. پوپتا میخواست یک شخصیت متفاوت داشته باشد. او نیازی به انتقام مرگ شوهرش نداشت. جامعه، بهویژه در دهه ۱۹۵۰، پذیرای چنین مواردی نبود.
حس پشیمانی
بر اساس مصاحبههای اخیر او میتوان گفت که احساس میشد در سنین پیری نیز پشیمانی خاصی از تصمیمات خود ندارد و حس میکند که زندگیاش به خوبی گذشته است. شکی نیست که او از شهرت خود لذت میبرد. من کاملاً مطمئنم او حتی پس از مرگ نسبت به شنیدن اینکه پلیس ناپل اجازه برگزاری مراسم تشییعاش را در فضای عمومی را نداده بود، خوشحال میشد.
وقتی به محل دفن او رفتم تا بر روی قبرش گل بگذارم، به من گفتند که نمیتوانم این کار را بکنم، زیرا او نباید به عنوان یک عضو مافیا، محترم شمرده شود. میدانم که او دوست داشت حتی به شکل منفی شهرتش ادامه پیدا کند. گلها را روی یک قبر دیگر گذاشتم.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
ریچارد رامیرز، قاتل سریالی Night Stalker
نمیتوانیم ظهور یک مادرخوانده مافیایی را در عصر اینستاگرام تصور کنیم. او توانست تصویر جذابی از زنی کاملاً جذاب با لباسهای چرمی، گردنبندهای یاقوت و پیراهنهای چالشبرانگیز ایجاد کند، آن هم بدون هیچ فالوئر یا لایکی. اغلب به من میگفت: «داستانم را به آمریکاییها بگو». اغلب فکر میکردم او دوست داشت مردم حتی خارج از ایتالیا دربارهاش مطالبی را بخوانند.
او میتوانست رسانهها را به خود جلب کند و تصمیمهایی بگیرد که مردم به آنها گوش میکردند. با اینکه او یک زن عادی بود، اما هیچ کس باور نمیکرد که واقعاً بخشی از مافیا باشد. به نظر یک وکیل دولتی پوپتا در واقع یک فرد ماهر بود.
ازدواج جدید
او به خوبی میدانست که در دنیای خارج تصویر «زن مافیایی» بیتردید تصویری تأثیرگذار است. حتی اگر یک تصویر منفی محسوب شود. او از جوانب مختلف یک زن خود ساخته است، همانطور که وقتی مرتکب قتل شد، پشیمانی خاصی از خود بروز نداد.
چند سال پس از آزادی پوپتا در سال ۱۹۶۵، یکی از زنانی که او در زندان با او دوست شده بود، او را با شخصی به نام اومبرتو آماتورو معرفی کرد.
او خیلی به ظاهر خود میرسید و مردی جذاب بود. پوپتا به او علاقهای نداشت، اما بعد از آن همه تنهایی در زندان گزینه مناسبی به نظر میرسید.
مهمتر از آن، او یک رئیس کامورا (گروه خلافکاری) بود. به این معنی که ارتباط داشتن با او منجر به عقب نشینی از جایگاه خلافکاری نمیشد. با این اوصاف، نام مستعار آمماتورو به معنای دیوانه، خود نشاندهنده آینده بسیار بد مربوط به این رابطه بود.
مقاله پیشنهادی برای مطالعه:
آلدریچ ایمز، مامور دوگانه بدنام که اسرار سیا را به اتحاد جماهیر شوروی فروخت
به عنوان کنترلکننده مسیرهای جدید کوکائین در آمریکای جنوبی برای کامورا، اومبرتو به اسپانیایی مسلط بود. او همچنین یک فرد عصبانی شناخته میشد. تندخویی کوتاهی داشت که به دعواهای خشونتآمیز منجر میشد که امر مهمی در ظهور یک مادرخوانده مافیایی بود.
اومبرتو
اومبرتو مسیر جناییاش را به عنوان یک گواگلیونه آغاز کرده بود، به اصطلاح یک پسر کوچک خیابانی که از گردشگران دزدی میکرد. او حتی مدتی به عنوان جاسوس به فعالیت میپرداخت. اومبرتو به سرعت در حوزه جنایی پیشرفت کرد و در اوایل دهه ۱۹۶۰ به رتبه قاچاقچی سیگار تمام وقت برای کامورا ارتقا یافت.
او ارتباطاتی با توماسو بوسکتا داشت، یکی از مهمترین اعضای مافیا که شخصاً مسئولیت تفکیک کوزا نوسترا در دهه ۱۹۹۰ را به عهده داشت و با شهادت در دادگاههای ایتالیا مشهور شد. پس از مرگ بوسکتا به دلیل سرطان، فاش شد که او و خانوادهاش تحت هویتهای جدید به همراه حفاظت کامل پلیس برای سالها در فلوریدا زندگی کردهاند. بوسکتا در مقابل برخی از بزرگترین مافیاهای ایتالیا و ایالات متحده در دادگاههای بزرگی که از ۱۰ فوریه ۱۹۸۶ تا ۳۰ ژانویه ۱۹۹۲ ادامه داشت، شهادت داده بود.
این محاکمات منجر به دستگیری بسیاری از افراد مافیای آمریکا شد و شروعی برای آغاز به کار یک معاون وکیل جوان به نام رودولف جولیانی بود. با توجه به شهادت بوشتا، ۳۳۸ نفر به مجموع ۲۶۶۵ سال حبس محکوم شدند.
منبع: https://crimereads.com/pupetta-maresca-mafia-godmother/